حس عجیبیه
وقتی میفهمی عاشق شدی
همه چیزت عوض شده
حتی خودت
وقتی میفهمی بهش دل بسته شدی
و دلت نمی خواهد از این دلبستگی دل بکنی
حس عجیبیه
وقتی دلت می خواهد به خاطر هر کاری ازش اجازه بگیری
و از کوچک ترین کارهاش با خبر شی
اونقدر روش حساس میشی و تک تک کلمه هاش دقیق فکر می کنی
و بازخواستش میکنی که هم خودت اذیت میشی هم خودش
حس عجیبیه
وقتی با دو دقیقه دیر جواب دادنش تو دلت آشوب و نگرونی موج میزنه
کسی غیر طبیعی بهش نگاه میکنه
غیرتی میشی و آتیش میگیری
روزی که میبینیش
دلت از خدا می خواهد که زمان رو همونجا متوقف کنه
و وقتی مجبوری ازش خداحافظی کنی خیلی زود دلت براش تنگ میشه
انگار سالهاست که ندیدیش
حس عجیبیه
وقتی نسبت به تموم وجودش حریصی و تمومش و مال خودت میدونی
حس عجیبیه
وقتی حاظر نیستی این حس و با تمام دنیا عوض کنی
خاطرات مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی !
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه...